سرای ادب

احد شاملو

اي پرنده مهاجر .... اي پر از شوق رسيدن......به كجا چنين شتابان

 

 

 احمد شاملو، در ۲۱ آذر ماه سال ۱۳۰۴ هجري شمسي در تهران متولد شد. دوره كودكي را به خاطر شغل پدرش كه افسر ارتش بود و هر چند وقت را در جايي ماموريت مي رفت، در شهرهايي چون رشت، سميرم، اصفهان، آباده و شيراز گذراند.
آموزشهاي دبستاني را در شهرهاي خاش و زاهدان و مشهد، و بخشي از دوره دبيرستان را در بيرجند، مشهد و تهران گذراند. در سال ۱۳۳۱ به همراه پدرش، كه براي سروسامان دادن تشكيلات از هم پاشيده ژاندارمري به گرگان و تركمن صحرا انتقال يافته بود، به آنجا مي رود و همزمان با تحصيل در فعاليتهاي سياسي مناطق شمال شركت مي كند.
وي به خاطر طرفداري از آلمانها و ضديت با متفقين، در تهران دستگير مي شود و به زندان شوروي ها در رشت منتقل ميشود. پس از آزادي از زندان به همراه خانواده به رضائيه مي رود و كلاس چهارم دبيرستان را در آنجا سپري مي كند و پس از بازگشت به تهران، براي هميشه تحصيلات مدرسي را رها مي كند.

ازدواج نخست اول در سال ۱۳۲۶ صورت گرفت كه ثمره آن چهار فرزند به نامهاي سياوش، سيروس، سامان و ساقي است. در همين سال مجموعه اشعار «آهنگ هاي فراموش شده» از وي منتشر مي شود. در سال ۱۳۳۰ شعر بلند ۲۲ و مجموعه اشعار «قطعنامه» و در سال ۱۳۳۲ «آهن و احساس» را منتشر مي كند.
در سال ۱۳۳۳ به جرم سياسي مدت چهارده ماه در زندان موقت شهربانب و زندان قصر محبوس مي گردد.
ازدواچ دوباره او در سال ۱۳۳۶ چهار سال بيشتر دوام نمي آورد و كار به جدايي مي كشد، تا اينكه در سال ۱۳۴۱ با آيدا آشنا مي شود و اين آشنايي در سال ۱۳۴۳ به ازدواج با او مي انجامد.
بين سالهاي ۱۳۳۶ تا ۱۳۷۶ دفترهاي متعددي از اشعار شاملو منتشر ميشود: «هواي تازه /۱۳۳۶»، «باغ آينه/ ۱۳۳۹»، «آيدا در آينه» و «لحظه ها و هميشه/ ۱۳۴۳»، «آيدا: درخت و خنجر و خاطره/ ۱۳۴۴»، «ققنوس در باران/ ۱۳۴۵»، «مرثيه هاي خاك/ ۱۳۴۸»، «شكفتن در مه/ ۱۳۴۹»، «ابراهيم در آتش/ ۱۳۵۲»، «از هوا و آينه ها/ ۱۳۵۳»، «دشنه در ديس/ ۱۳۵۶»، «ترانه هاي كوچك غربت/ ۱۳۵۹»، «مدايح بي حوصله/ ۱۳۷۱» و «در آستانه/ ۱۳۷۶».

دو شنبه 26 خرداد 1393برچسب:, :: 23:38 :: نويسنده : محدثه ارحمی

سید حسن حسینی در سال ۱۳۳۵ در محله سلسبیل تهران به دنیا آمد. وی بعد از دریافت دیپلم طبیعی، لیسانس رشته تغذیه را از دانشگاه مشهد دریافت کرد. فوق‌لیسانس و دکترای را، در رشته ادبیات فارسی گزراند. وی مسلط به زبان عربی و با زبان‌های ترکی و انگلیسی در حد استفاده از منابع و مآخذ و صحبت کردن و نوشتن آشنا بود.

ایشان از سال ۱۳۵۲ نوشتن و سرودن را در مطبوعاتِ قبل از انقلاب علی الخصوص مجلهٔ فردوسی آغاز کرد و در سال ۱۳۵۸، حوزهٔ اندیشه و هنر اسلامی را که به همراه استادمحمد رضا حکیمی و آقایان رخ صفت، تهرانی و آیت ا... امامی کاشانی، راه‌اندازی کرد که مسئولیت بخش ادبیات و شعر را به همراه قیصر امین پور بر عهده داشت.

در دورهٔ آموزشی سربازی بود که جنگ شروع شد. بعد از اتمام دوره‌ی‌آموزشی، با اینکه رَسته بهداری داشت، مسئولیت رادیو ارتش را به عهده گرفت تا چند سال بعد از آزادی خرمشهر، در رادیو ارتش ماند اما به دلیل طولانی شدن جنگ به حوزه‌هنری باز گشت. وی در سال ۱۳۶۶ در اثر اختلافاتی که با مدیر وقت حوزه‌هنری داشت، به همراه جمعی از دوستان از جمله قیصر امین پور استعفا کرده و به تدریس در دانشگاه الزهرا(س) و دانشگاه آزاداسلامی مشغول گردید. دکتر سید حسن حسینی از سال ۱۳۷۸ در واحد ویرایش رادیو تا پایان عمر حضور داشت. وی در سال ۱۳۷۹ مجموعهٔ کامل غزلیات بیدل دهلوی را که نزدیک به سه هزار غزل را در بر می‌گیرد بصورت ضبط شده خواند. حوزه فعالیتهای ایشان شامل شعر، تحقیق، ترجمه و تألیف می‌باشد. او سالهای آخر عمرش را به سبک‌شناسی قرآن و زبان‌شناسی حافظ مشغول بود و در ۹ فروردین ۱۳۸۳ بر اثر سکته قلبی، درگذشت.

دکتر سید حسن حسینی در چهارمین همایش چهره‌های ماندگار در سال ۱۳۸۳مورد تقدیر قرار گرفت. به تازگی میدانی در محله طرشت تهران به نام این شاعر و فرهیخته معاصر نام‌گذاری شد.
دو شنبه 26 خرداد 1393برچسب:, :: 21:49 :: نويسنده : محدثه ارحمی

سیمین خلیلی معروف به «سیمین بهبهانی» فرزند عباس و حاج میرزا حسین حاج میرزاخلیل مشهور به میرزا حسین خلیلی تهرانی که از رهبران مشروطه بود عموی پدر او و علامه ملاعلی رازی خلیلی تهرانی پدربزرگ اوست. است. پدرش عباس خلیلی به دو زبان فارسی و عربی شعر می‌گفت و حدود ۱۱۰۰ بیت از ابیات شاهنامه فردوسی را به عربی ترجمه کرده بود و در ضمن رمان‌های متعددی را هم به رشته تحریر درآورد که همگی به چاپ رسیدند.

مادر او فخرعظما ارغون دختر مرتضی قلی ارغون از بطن قمر خانم عظمت السلطنه بود. فخر عظما ارغون فارسی و عربی و فقه و اصول را در مکتبخانه خصوصی خواند و با متون نظم و نثر آشنایی کامل داشت و زبان فرانسه را نیز زیر نظر یک مربی سوئیسی آموخت. او همچنین از زنان پیشرو و از شاعران موفق زمان خود بود و در انجمن نسوان وطن‌خواه عضویت داشت و مدتی هم سردبیر روزنامه آینده ایران بود. او همچنین عضو کانون بانوان و حزب دموکرات بود و به عنوان معلم زبان فرانسه در آموزش و پرورش خدمت می‌کرد.

 

سیمین بهبهانی ابتدا با حسن بهبهانی ازدواج کرد و به نام خانوادگی همسر خود شناخته شد ولی پس از وی با منوچهر کوشیار ازدواج نمود. او سال‌ها در آموزش و پرورش با سمت دبیری کار کرد.

او در سال ۱۳۳۷ وارد دانشکده حقوق شد، حال آنكه در رشته ادبیات نیز قبول شده بود. در همان دوران دانشجویی بود که با منوچهر کوشیار آشنا شد و با او ازدواج کرد. سیمین بهبهانی سی سال-از سال ۱۳۳۰ تا سال ۱۳۶۰- تنها به تدریس اشتغال داشت و حتی شغلی مرتبط با رشتهٔ حقوق را قبول نکرد.

در ۱۳۴۸ به عضویت شورای شعر و موسیقی در آمد . سیمین بهبهانی ، هوشنگ ابتهاج ، نادر نادرپور ، یدالله رویایی ، بیژن جلالی و فریدون مشیری این شورا را اداره می‌کردند . در سال ۱۳۵۷ عضویت در کانون نویسندگان ایران را پذیرفت .

در ۱۳۷۸ سازمان جهانی حقوق بشر در برلین مدال کارل فون اوسی یتسکی را به سیمین بهبهانی اهدا کرد . در همین سال نیز جایزه لیلیان هیلمن / داشیل هامت را سازمان نظارت بر حقوق بشر (HRW) به وی اعطا کرد.

بهبهانی، در روز دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸ هنگامی که قرار بود برای سخنرانی درباره درباره فمینیسم در روز جهانی زن به پاریس برود، با ممانعت ماموران امنیتی روبرو شد. ماموران با توقیف گذرنامه بهبهانی، به او اعلام کردند که ممنوع الخروج است.

سیمین بـِهْبَهانی نویسنده و غزل‌سرای معاصر ایرانی است. او به خاطر سرودن غزل فارسی در وزن‌های بی‌سابقه به «نیمای غزل» معروف است.

سیمین بهبهانی از موثر ترین و مبتکرترین شاعران عرصه غزل معاصر است .وی شاعری را از آغاز جوانی با سرودن غزلها و چهارپاره هایی کلاسیک و رمانتیک اغاز کرد که غالبا دارای مضامین عاشقانه و عواطف عریان زنانه - احساسات انسان دوستانه بود ند .رفته رفته از دهه سی به بعد تحت تاثیر اشعار نو پردازان ف رگه هایی از زبان و تخیل تازه ی رمانتیک در غزل های او پدیدار شد که مجموعه مرم نشانگر این تحول بود .بعد ها مجموعه ی غزل رستاخیز ، تلاش موفق او را در تلفیق روح تغزلی با نگرش و محتوای اجتماعی به نمایش گذاشت .

بهبهانی به قصد دمیدن روح تازه در پیکره غزل بعد ها علاوه بر نوگردانی زبان و تخیل ، از حوزه اوزان رایج غزل فارسی گام فراتر نهاده و وزنهای غیر رایج یا ابتکاری به کار گرفت که در سالهای بعد از انقلان نیز در آثار او تداوم داشت و کوشید تا با بهره گیری از فضا سازی های روایی ، توالی منطقی ابیات بافت موسیقایی نو و رگه های بینش فلسفی - اساطیری غزل را از روح سنتی تهی کند و به ان روحی تازه و متناسب با زمان بخشد

 

 

من با تو ام ای رفیق ! با تو                همراه تو پیش می نهم گام

در شادی تو شریک هستم                  بر جام می تو می زنم جام

من با تو ام ای رفیق ! با تو                دیری ست که با تو عهد بستم

 همگام تو ام ،‌ بکش به راهم             همپای تو ام ، بگیر دستم

پیوند گذشته های پر رنج                  اینسان به توام نموده نزدیک

 هم بند تو بوده ام زمانی                  در یک قفس سیاه و تاریک

رنجی که تو برده ای ز غولان           بر چهر من است نقش بسته

 زخمی که تو خورده ای ز دیوان        بنگر که به قلب من نشسته

 تو یک نفری ... نه !‌ بیشماری         هر سو که نظر کنم ، تو هستی

یک جمع به هم گرفته پیوند              یک جبهه ی سخت بی شکستی

زردی ؟ نه !‌ سفید ؟ نه !‌ سیه ، نه       بالاتری از نژاد و از رنگ

تو هر کسی و ز هر کجایی              من با تو ، تو با منی هماهنگ

 

 

 

 

آثار :

 

سه‌تار شکسته (۱۳۳۰/۱۹۵۱)

جای پا (۱۳۳۵/۱۹۵۴)

چلچراغ (۱۳۳۶/۱۹۵۵)

مرمر (۱۳۴1/۱۹۶۱)

رستاخیز (۱۳۵۲/۱۹۷۱)

خطی ز سرعت و از آتش (۱۳۶۰/۱۹۸۰)

دشت ارژن (۱۳۶۲/۱۹۸۳)

گزینه اشعار (۱۳۶۷)

درباره هنر و ادبیات (۱۳۶۸)

آن مرد، مرد همراهم (۱۳۶۹)

کاغذین‌جامه (۱۳۷۱/۱۹۹۲)

کولی و نامه و عشق (۱۳۷۳)

عاشق‌تر از همیشه بخوان (۱۳۷۳)

شاعران امروز فرانسه (۱۳۷۳) [ترجمه فارسی از اثر پیر دوبوادفر ، چاپ دوم :۱۳۸۲]

با قلب خود چه خریدم؟ (۱۳۷۵/۱۹۹۶)

یک دریچه آزادی (۱۳۷۴/۱۹۹۵)

مجموعه اشعار (۲۰۰۳)

يكي مثلا اين كه(۲۰۰۵)

 

چهار شنبه 14 خرداد 1393برچسب:, :: 15:34 :: نويسنده : محدثه ارحمی

روز یکشنبه 93.2.17 بچه های مدرسه ی عترت نمی توانم های خود را در کاغذ نوشته وحلوای نمی توانم را پخته و میان دبیران ودانش اموزان پخش کردند دبیر محترم خانم دلشاد تدارکات لازم را دیده بودند

جمعه 9 خرداد 1393برچسب:, :: 17:2 :: نويسنده : محدثه ارحمی

زندگینامه استاد شهریار

اخبار،سرگرمی,آشپزی,مد,روانشناسی,اینترنت

 

شهریار

 

 

سید محمد حسین بهجت تبریزی در سال 1285 هجری شمسی در روستای زیبای « خوشکناب » آذربایجان متولد شده است.

 

 

او در خانواده ای متدین ، کریم الطبع واهل فضل پا بر عرصه وجود نهاد. پدرش حاجی میر آقای خوشکنابی از وکلای مبرز و فاضل وعارف روزگار خود بود که به سبب حسن کتابتش به عنوان خوشنویسی توانا مشهور حدود خود گشته بود.

 

 

شهریار که دوران کودکی خود را در میان روستائیان صمیمی و خونگرم خوشکناب در کنارکوه افسونگر « حیدر بابا » گذرانده بود همچون تصویر برداری توانا خاطرات زندگانی لطیف خود را در میان مردم مهربان و پاک طینت روستا و در حریم آن کوه سحرانگیز به ذهن سپرد.

 

 

او نخستین شعر خویش را در چهار سالگی به زبان ترکی آذربایجانی سرود . بی شک سرایش این شعر کودکانه ، گواه نبوغ و قریحه شگفت انگیز او بود.

 

 

شهریار شرح حال دوران کودکی خود را در اشعار آذربایجانیش بسیار زیبا،تاثیر گذار و روان به تصویر کشیده است.

 

 

طبع توانای شهریار توانست در ابتدای دهه سی شمسی و در دوران میانسالی اثر بدیع و عظیم« حید ربابایه سلام» را به زبان مادریش بیافریند .

 

 

او در این منظومه بی همتا در خصوص دوران شیرین کودکی و بازیگوشی خود در روستای خشکناب سروده است:

 

 

قاری ننه گئجه ناغیل دییه نده ،

 

( شب هنگام که مادر بزرگ قصه می گفت، )

 

 

کولک قالخیب قاپ باجانی دویه نده،

 

(بوران بر می خاست و در و پنجره خانه را می کوبید،)

 

 

قورد کئچی نین شنگیله سین ییه نده،

 

( هنگامی که گرگ شنگول و منگول ننه بز را می خورد،)

 

 

من قاییدیب بیر ده اوشاق اولایدیم!

 

(ای کاش من می توانستم بر گردم و بار دیگر کودکی شوم !)

 

 

شهریار دوران کودکی خود را درمیان روستائیان پاکدل آذربایجانی گذراند. اما هنگامی که به تبریز آمد مفتون این شهر جذاب و تاریخ ساز و ادیب پرور شد. دوران تحصیلات اولیه خود را در مدارس متحده ، فیوضات و متوسطه تبریز گذراند و با قرائت و کتابت السنه ترکی ، فارسی و عربی آشنا شد.

 

 

شهریار

 

 

شهریار بعدا به تهران آمد و در دارالفـنون تهـران خوانده و تا کـلاس آخر مـدرسه ی طب تحـصیل کردو در چـند مریض خانه هـم مدارج اکسترنی و انترنی را گـذراند ولی د رسال آخر به عـلل عـشقی و ناراحـتی خیال و پـیش آمدهای دیگر از ادامه تحـصیل محروم شد و با وجود مجاهـدتهـایی که بعـداً توسط دوستانش به منظور تعـقـیب و تکـمیل این یک سال تحصیل شد، شهـریار رغـبتی نشان نداد و ناچار شد که وارد خـدمت دولتی بـشود؛ چـنـد سالی در اداره ثـبت اسناد نیشابور و مشهـد خـدمت کرد و در سال 1315 به بانک کـشاورزی تهـران داخل شد .

 

شهـریار در تـبـریز با یکی از بـستگـانش ازدواج کرده، که ثـمره این وصلت دودخـتر به نامهای شهـرزاد و مریم است.

 

 

از دوستان شهـریار مرحوم شهـیار، مرحوم استاد صبا، استاد نـیما، فـیروزکوهـی، تـفـضـلی، سایه وزاهدی رامی تـوان اسم بـرد.

 

وی ابتدا در اشعارش بهجت تخلص می کرد. ولی بعدا دوبار برای انتخاب تخلص با دیوان حافظ فال گرفت و یک بار مصراع:

 

«که چرخ این سکه ی دولت به نام شهریاران زد»

 

 

خانواده استاد شهریار

 

 

و بار دیگر

 

«روم به شهر خود و شهریار خود باشم»

 

آمد از این رو تخلص شعر خود را به شهریار تبدیل کرد.

 

اشعار نخستین شهریار عمدتا بزبان فارسی سروده شده است.

 

شهریار خود می گوید وقتی که اشعارم را برای مادرم می خواندم وی به طعنه می گفت:

 

"پسرم شعرهای خودت را به زبان مادریت هم بنویس تا مادرت نیز اشعارت را متوجه شود!"

 

این قبیل سفارشها از جانب مادر گرامیش و نیز اطرافیان همزبانش، باعث شد تا شهریار طبع خود را در زبان مادریش نیزبیازماید و یکی از بدیعترین منظومه های مردمی جهان سروده شود.

 

 

سیری در آثار

 

شهـرت شهـریار تـقـریـباً بی سابقه است، تمام کشورهای فارسی زبان و ترک زبان، بلکه هـر جا که ترجـمه یک قـطعـه او رفته باشد، هـنر او را می سـتایـند.

 

 

منظومه «حیدر بابا سلام» در سال 1322 منتشر شد واز لحظه نشر مورد استقبال قرار گرفت.

 

 

"حـیـدر بابا" نـه تـنـهـا تا کوره ده های آذربایجان، بلکه به ترکـیه و قـفـقاز هـم رفـته و در ترکـیه و جـمهـوری آذربایجان چـنـدین بار چاپ شده است، بدون استـثـنا ممکن نیست ترک زبانی منظومه حـیـدربابا را بشنود و منـقـلب نـشود.

 

 

این منظومه از آثار جاویدان شهریار و نخستین شعری است که وی به زبان مادری خود سروده است.

 

 

شهریار در سرودن این منظومه از ادبیات ملی آذربایجان الهام گرفته است.

 

 

منظومه حیدربابا تجلی شور و خروش جوشیده از عشق شهریار به مردم آذربایجان است ، این منظومه از جمله بهترین آثار ادبی در زبان ترکی آذری است، و در اکثر دانشگاههای جهان از جمله دانشگاه کلمبیا در ایالات متحده‌آمریکا مورد بحث رساله دکترا قرار گرفته است و برخی از موسیقیدانان همانند هاژاک آهنگساز معروف ارمنستان آهنگ جالبی بر آن ساخته است.

 

 

اشعار ولایی

 

عمق تعلقات دینی و توجهات مذهبی خانواده و نیز شخص استاد شهریار به حدی است که عشق به ائمه اطهار علیه‌السلام در بسیاری از اشعارش عینا هویداست.

 

او در نعت حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می فرماید:

 

ستون عرش خدا قائم ازقیام محمد ------- ببین که سر بکجا می کشد مقام محمد

 

بجز فرشته عرش آسمان وحی الهی ------- پرنده پر نتوان زد به بام محمد

 

به کارنامه منشور آسمانی قرآ ن -------- که نقش مهر نبوت بود بنام محمد...

 

 

شهریار در شعر یا علی علیه‌السلام در مورد حضرت امیر المومنین علیه‌السلام می فرماید:

 

مستمندم بسته زنجیروزندان یاعلی ------- دستگیر ای دستگیر مستمندان یا علی

 

بندی زندان روباهانم ای شیر خدا ------- می جوم زنجیر زندان را به دندان یا علی

 

 

اشعار شهریار در ستایش امام اول شیعیان جهان سرآمد سلسله مداحان اهل بیت عصمت و طهارت علیه‌السلام است.

 

علی ای همای رحمت توچه آیتی خدارا ------- که به ما سوا فکندی همه سایه هما را

 

دل اگرخداشناسی همه در رخ علی بین ------- به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

 

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن ------- که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را ...

 

شهریار جانسوزترین اشعار خود را تقدیم حضرت سید الشهداء علیه‌السلام و حماسه ابدی او کرده است:

 

شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین ------ روی دل با کاروان کربلا دارد حسین

 

ازحریم کعبه جدش به اشکی شست دست ------ مروه پشت سرنهاداماصفا دارد حسین... .

 

 

ویژگی سخن

 

شهریار روح بسیار حساسی دارد. او سنگ صبور غمهای نوع انسان است.اشعار شهریار تجلی دردهای بشری است.

 

 

او همچنین مقوله عشق را در اشعار خویش نابتر از هر شعری عرضه داشته است.

 

 

در ایام جوانی و تحصیل گرفتار عشق نا فرجام ، پر شرری می گردد. عشق شهریار به حدیست که او در آستانه فارغ التحصیلی از دانشکده پزشکی ،درس و بحث را رها می کند و دل در گرو عشقی نا فرجام می گذارد :

 

دلم شکستی و جانم هنوز چشم براهت

 

شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت

 

در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست

 

اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت

 

 

آثار استاد شهریار

 

 

اما این عشق زمینی بال پرواز او را بسوی عشق نامحدود آسمانی می گشاید.

 

قفسم ساخته و بال و پرم سوخته اند

 

مرغ را بین که هنوزش هوس پرواز است!

 

سالها شمع دل افروخته و سوخته ام ------------- تا زپروانه کمی عاشقی آموخته ام

 

 

عجبا که این عشق مسیر زندگی شهریار را تغییر دادو تاثیری تکان دهنده بر روح و جان شهریار نهاد و جهان روان او را از هم پاشید.

 

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند----------- درشگفتم من چرا ازهم نمی پاشد جهان

 

این عشق نافرجام بحدی در روح و روان او ماندگار شد که حتی هنگام بازگشت معشوق، عاشق به وصل تن نداد .

 

آمدی جانم بقربانت ولی حالا چرا ------------ بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا!؟

 

 

شهریارهمانگونه که به سرزمین مادری و رسوم پدر خود عشق می ورزد اشعار بسیار نغزی در خصوص مقام مادر و پدر به زبانهای ترکی و فارسی سروده است:

 

گویند من آن جنین که مادر ------ از خون جگر بدو غذا داد

 

تا زنده ام آورد به دنیا ------ جان کند و به مرگ خود رضا داد

 

هم با دم گرم خود دم مرگ ------ صبرم به مصیبت و عزا داد

 

من هرچه بکوشمش به احسان ------ هرگز نتوانمش سزا داد

 

جز فضل خدا که خواهد اورا ------ با جنت جاودان جزا داد

 

 

شهریار در شعر بسیار لطیف «خان ننه» آنچنان از غم فراق مادربزرگ عزیزش می نالد که گویی مادربزرگش نه بلکه مادرش را از دست داده است!

 

 

عـلاقـه به آب و خـاک وطن را شهـریار در غـزل عید خون و قصاید مهـمان شهـریور، آذربایـجان، شـیون شهـریور و بالاخره مثـنوی تخـت جـمشـید به زبان شعـر بـیان کرده است.

 

 

شهریار شاعر سه زبانه است. او به همه زبانها و ملتها احترامی کامل دارد. در اشعار او بر خلاف برخی از شعرای قومگرا نه تنها هیچ توهینی به ملل غیر نمی شود بلکه او در جای اشعارش می کوشد تا با هر نحو ممکن سبب انس زبانهای مختلف را فراهم کند. اشعار او به سه زبان ترکی آذربایجانی،فارسی و عربی است .

 

 

سبک شناسی آثار

 

اصولاْ شرح حال و خاطرات زندگی شهریار در خلال اشعارش خوانده میشود و هر نوع تفسیر و تعبیری که در آن اشعار بشود، به افسانه زندگی او نزدیک است.

 

 

عشقهای عارفانه شهریار را میتوان در خلال غزلهای انتظار؛ جمع وتفریق؛ وحشی شکار؛ یوسف گمگشته؛ مسافر همدان؛ حراج عشق؛ ساز صباء؛ ونای شبان و اشک مریم: دو مرغ بهشتی....... و خیلی آثار دیگر مشاهده کرد.

 

 

محرومیت وناکامیهای شهریار در غزلهای گوهرفروش: ناکامیها؛ جرس کاروان: ناله روح؛ مثنوی شعر؛ حکمت؛ زفاف شاعر و سرنوشت عشق بیان شده است. خیلی از خاطرات تلخ و شیرین او در هذیان دل: حیدربابا: مومیای و افسانه شب به نظر میرسد.

 

 

در سراسر اشعار وی روحی حساس و شاعرانه موج می زند, که بر بال تخیلی پوینده و آفریننده در پرواز است.و شعر او در هر زمینه که باشد از این خصیصه بهره مندست و به تجدد و نوآوری گرایشی محسوس دارد.شعرهایی که برای نیما و به یاد او سروده و دگرگونیهایی که در برخی از اشعار خود در قالب و طرز تعبیر و زبان شعر به خرج داده, حتی تفاوت صور خیال و برداشت ها در قال سنتی و بسیاری جلوه های دیگر حاکی از طبع آزماییها در این زمینه و تجربه های متعدد اوست.

 

 

قسمت عمده ای از دیوان شهریار غزل است.سادگی و عمومی بودن زبان و تعبیر یکی از موجبات رواج و شهرت شعر شهریار است.

 

 

شهریار با روح تاثیرپذیر و قریحه ی سرشار شاعرانه که دارد عواطف و تخیلات و اندیشه های خود را به زبان مردم به شعر بازگو کرده است. از این رو شعر او برای همگان مفهوم و مأنوس و نیز موثر ست.

 

 

شهریار در زمینه های گوناگون به شیوه های متنوع شعر گفته است شعرهایی که در موضوعات وطنی و اجتماعی و تاریخی و مذهبی و وقایع عصری سروده, نیز کم نیست.

 

 

تازگی مضمون, خیال, تعبیر, حتی در قالب شعر دیوان او را از بسیاری شاعران عصر متمایز کرده است.

 

 

اغلب اشعار شهریار به مناسبت حال و مقال سروده شده و از این روست که شاعر همه جا در درآوردن لغات و تعبیرات روز و اصطلاحات معمول عامیانه امساک نمی کند و تنها وصف حال زمان است که شعر اورا از اشعار گویندگان قدیم مجزا می‌کند.

 

 

ماه من در پرده چون خورشید غماز غروب

 

گشت پنهان و مرا چون دشت رنگ از رخ پرید

 

چون شفق دریای چشمم موج خون میزد که شد

 

آفتاب جا و د ا نتابم ز چشمم ناپدید

 

 

آرامگاه استاد شهریار

 

 

سرانجام خورشید حیات شهریارملک سخن و افتاب زندگی ملک الشعرای بی بدیل ایران پس از هشتاد وسه سال تابش پر فروغ در کوهستانهای آذربایجان غروب کرد.

 

 

اما او هرگز نمرده است زیرا اکنون نام او زیبنده روز ملی شعر و ادب ایران و نیز صدها،میدان،خیابان،مرکز فرهنگی،بوستان و ... در کشورمان ونیز در ممالک حوزه های ترکستان(آسیای مرکزی) و قفقازیه و ترکیه می باشد.

 

 

27 شهریور ماه سال 1367 شمسی سالروز وفات آن شاعرعاشق و عارف بزرگ است.

 

در آنروز پیکرش بر دوش دهها هزار تن از دوستدارانش تا مقبره الشعرای تبریز حمل شد و در جوار افاضل ادب و هنر به خاک سپرده شد .

 

 

روز ملی شعر و ادب

 

بیست و هفتم شهریور ماه سالروز خاموشی شهریار شعر ایران با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی " روز ملی شعر و ادب " نامیده شده است.

 

 

نمونه آثار

 

در راه زندگانی

 

جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را ----- نجستم زندگانـــی را و گم کـردم جوانی را

 

کنون با بار پیــری آرزومندم که برگـردم ----- به دنبال جوانـــی کـوره راه زندگانــــی را

 

به یاد یار دیرین کاروان گم کـرده رامانـم ----- که شب در خــواب بیند همرهان کاروانی را

 

بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی ----- چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را

 

چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی ----- که در کامم به زهر آلود شهد شادمانـــی را

 

سخن با من نمی گوئی الا ای همزبـان دل ----- خدایــا بــا کـه گویم شکوه بی همزبانی را

 

نسیم زلف جانان کو؟که چون برگ خزان دیده-----به پای سرو خود دارم هوای جانفشانـــی را

 

به چشم آسمانـی گردشی داری بلای جان ----- خدایـــا بر مگردان این بلای آسمانـــی را

 

نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتـن----- که از آب بقا جویند عمــــر جاودانـی را

 

جمعه 2 خرداد 1393برچسب:, :: 10:47 :: نويسنده : محدثه ارحمی

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ

سلام به وب خوش اومدید امیدواریم مورد پسند قرار گرفته باشد نظر یادتون نره.
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سرای ادب و آدرس sarayeadab.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


Alternative content